سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چشمها را شستم/جور دیگر دیدم/باز هم فرقی نداشت/تو همان بودی که باید دوست داشت...

  • سلام به همگی...
  • اول از همه نت قطع بود الان وصلش کردم دیگه...
  • واسه  تاسوعا و عاشورا رفتیم تهران.. عمه ام نذری داشت...عجب غذای خوشمزه ای درومد و پر ملااات هه...
  • بعد از تهران رفتیم قم.. زیارت به فرداش اومدیم اصفهان...مسافرت خوبی بود.
  • و اما دانشگاه....این استادا پوستمونو کندن...پروژه ها پشت سرهم...الان روزها دانشگاهم شبها بیدار تا صبح...
  • .
  • .
  • وقت نمیکنم به غمم فک کنم...ههههععععیییییییی..چی بگم...ازش خبر دارم..که رفته ...و فک نکنم قسمت هم باشیم...
  • بای

+ تاریخ | پنج شنبه 92/9/7ساعت | 10:19 عصر نویسنده | هستی | نظر

سلام به هگی...حرف زیاد دارم الان وقت ندارم بگم...

دلم گرفته..چشمام گریه داره..زیااد...گریه‌آور

الان وقت نیست...

فردا پس فردا میام مینویسم..کلی..

موفق باشیدگل تقدیم شما


+ تاریخ | چهارشنبه 92/9/6ساعت | 11:28 عصر نویسنده | هستی | نظر

قالب وبلاگ
گالری عکس
قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ