|
چشمها را شستم/جور دیگر دیدم/باز هم فرقی نداشت/تو همان بودی که باید دوست داشت... |
||
|
سلام آقا..تولتون مبارک.. اقا کی میای؟؟ دلم تنگه.. خیلی... بیا ..که با آمدنت... عدالت ..آرامش..وهمه ی چیزای خوب همراه ست... آرامش میخواهم..آرامش...
سلام خدایا... خسته شدم دیگه... از این دنیای مادی... دلم تنگ شده خدایا..واسه خیلیا.. واسه مامان بزرگم با اون خنده ها و مهربونی های همیشگیش... واسه خاله هام.. با اون شلوغی هاشون.. الان کی تو خونه ست؟؟ هیچکس.. خونه خالیه با روشناییه نور مهتابی.. با رفتن اونا..هیچوقت یادم نمیاد خنده به لبمون اومده باشه.. همه رو گلچین کردی خدا؟؟ پس من چی؟؟..جا موندم... زندگی بی معناست..بی هدف.. صدامو میشنوی خدا؟؟اینجا اوضاع بده.. صبح تا شب میدوییم...دانشگاه..اینور ..اونور.. که چی؟؟ خدایا ..کاش تا میومدم دنیا..منو میبردی پیش خودت.. الان بیام؟؟ با این همه گناه؟؟دست خالی شرمم میاد.. دستام که پر شد زودی ببرم... من که همیشه بدهکارتم... یادم نمیره که دستمو رو نکردی که آبروم بره.. و همچنان داشتی نگام میکردی..ومن..افتاده بودم تو سراشیبی... نگاهت را ندیدم... شرمندم... هستی
سلام به همگی... داشتم فکر میکردم که عجب روزگاریست.... یکی منو دوست داره... منم یکی رو دوست دارم... و اون... نمیدونم کسی رو دوست داره...نداره... بی خبرم از همه چی... بد عالمیه... |
دختری مهربون..دلسوز..بامعرفت..دست و دلباز...همه چی تموم...
ArcHive
DESIGNER |
|
