سلام به همگی...امروز بعد از یه مدت طولانی اومدم وبلاگ و یه چرخی زدم..توی وب مجنون کوچه ها یه رمان گذاشته بود به اسم... دوباره عاشقم کن..
خیلی وقت رمان نخوندم ..من آدم احساساتی هستم و وقتی رمان میخونم انگار توی خود رمان هستم و حضور دارم ...یادمه یه رمان خوندم که بعدش تا 23 روز گریه میکردم...
خلاصه دیدم داره روی زندگیم تاثیر منفی میذاره و دیگه دنبال رمان نرفتم.. امروزم از اون روزا بود...بعد از خوندن رمان که خیلی وقت گرفت.. سردرد گرفتم..و با اینکه کلی کار دارم...ولی خوندمش..
ولی یافتم...:
توی زندگی نباید 3 چیز رو از خودمون جدا کنیم: اول از همه خدا... که راه مستقیم است و باعث میشه خیلی از اتفاقهای بدی که ممکنه بیفته..نیفته.
دوم اینکه..2 تا فرشته کنارمون هست...پدر و مادر...هیچ وقت باهاشون قهر نیاشیم..به قول معروف ..رفیق بی کلک!!
سوم اینکه... اگرچه بازیگوشی کنیم..یا خوشمون نیاد.درس رو رها نکنیم..فکرمون متمرکز درس باشه...
منم سعی میکنم بازیگوشی نکنم و درسمو بخونم...دلم عشق نمیخواد..دردسر داره..میخوام بخونم و بخونم تا واسه خودم کسی بشم..و تنهایی بهترین یار من است..
عشقم عشقای قدیمی....دیگه این روزا پیدا نمیشه...پس بهتره سرمون تو کاره خودمون باشه و بچه خوبی باشیم...هههعععیییییییی...
بای
+
تاریخ | شنبه 92/10/7ساعت | 10:7 عصر نویسنده | هستی
|
نظر